27
مه

معیار زیبایی در ساختمان ایرانی

در شهرهای کشورمان شاهد اجرای نماهایی بر روی ساختمان های ایرانی با هزینه بالا هستیم. این هزینه ها می تواند یک سرمایه گذاری مؤثر در بخش منظر شهری باشد. درحال حاضر ارزش گذاری روی نمای یک ساختمان ایرانی را می توان تا حدی سلیقه ای دانست، سلیقه ای که به تعبیر اکثر صاحب نظران، نظر شخصی کارفرمایان است. چالش پیش روی معماران معاصر به خصوص معمارانی که تازه کار هستند، محدود کردن سلیقه کارفرما در جهت رسیدن به یک نمای خوب و یکپارچگی هرچند اندک در منظر شهریست. در همین راستا می توان گفت آنچه معماری ساختمان ایرانی به آن نیاز دارد، تلاش برای دستیابی به یک فضای مشترک و قابل قبول است که در آن بتوان به تبادل نظر و انتقاد موثر در مورد نماهای شهری پرداخت، تا جایی که بتوانیم معیار و محکی اصولی برای ارزش گذاری نمای ساختمان های شهرمان به دست آوریم. واضح تر آنکه وقتی صحبت از یک نمای خوب به میان می آوریم، بدانیم منظور چه نمایی است؟ با پاسخ به این پرسش است که می توانیم یک قدم به انسجام منظر شهری نزدیک شویم.

طراحی نمای ساختمان ایرانی تاثیر قابل توجهی در برداشت و تلقی افراد از کیفیت و ساخت هر پروژه ساختمانی دارد. نمای بیرونی ساختمان هویت یک ساختمان است که باید همگون با بافت نمای ساختمان های مجاور باشد .هنگام ورود به یک منطقه مسکونی و مشاهده ساختمان های منطقه اولین و مهم ترین چیزی که به چشم بیننده می رسد طراحی نمای آن ساختمان ها ست. نمای ساختمان های ایرانی جزء اصلی ساختمان بوده و نمود خارجی هر بنا می باشد که سازنده ی بدنه و تصویر ذهنی شهروندان از آن شهر است. به همین علت طراحی نما از مهم ترین عوامل در صنعت ساختمان سازی است.

نظرات چند تن از برترین معماران معاصر در مورد معیار زیبایی در ساختمان های ایرانی:

  1. نمای ساختمان های ایرانی را می توانیم به چهره انسان ها تشبیه کنیم. چهره انسان ها از دو منظر شکلی و مفهومی قابل بررسی است. از منظر شکلی، چهره انسان ها با تمام تفاوت های ظاهریشان زیباست. «زیبا» به معنی متناسب بودن است. اگر تمام اجزای صورتمان در یک صفحه قرار داشتند، آیا چهره ما می توانست زیبا باشد؟ علاوه بر متناسب بودن اجزای صورت آنچه بر زیبایی چهره انسان ها می افزاید، وجود سطوح مختلف است. این ویژگی های ظاهری، در نمای یک ساختمان هم به صورت تناسبات، ابعاد، رنگ و بافت نمود پیدا می کنند. از نظر مفهوم می توان گفت، تفاوت های رفتاری و شخصیتی انسان ها بر  چهره هایشان تأثیر می گذارد. اگر بیشتر به افراد جامعه دقت کنیم، متوجه چهره هایی با ویزگی های متفاوت از جمله متبسم، جدی یا پیچیده می شویم. همان طور که در جامعه با انسان های متفاوتی از نظر شخصیتی برخورد می کنیم در منظر شهری هم با نماهای متنوعی روبه رو می شویم. مثل: نماهای فاخر و تجمل گرا، نماهای ساده، نماهای سبز و… . بعضی نماها به دل می نشینند مانند چهره بعضی انسان ها! بیش تر اوقات دانشجوها و آرشیتکت های (Architect) جوان در طراحی نما بیش از حد درگیر فرم می شوند که درست نیست. نما باید از دو منظر مفهوم و فرم در نظر گرفته شود.

در شهر های بزرگ مانند تهران به دلیل تنوع فرهنگ، دین و قومیت تفاوت نماها بیش تر به چشم می آید. در صورتی که در روستاها شاهد نماهای یکدست تری هستیم. روستای سیدی بو سعید در تونس دارای نماهای یکدست سفید با درب و پنجره آبی است. این روستا امروزه به یک جاذبه توریستی مهم در تونس تبدیل شده است. برای بررسی دلیل این تنوع در شهرهای بزرگ باید معماری و رابطه آن با سکنی گزینی را تعریف کنیم. نوع بودن انسان ها و نوع امکان آن ها در محل زندگیشان است که ظاهر مکان را تعریف می کند. مفهوم در طراحی نما باید از هستی و امکان آدم ها برگرفته شده باشد. به این موضوع در مباحث هستی شناسی ( Ontology )  بیش تر می توان پرداخت. به همین خاطر است که مصری ها به یک سبک معماری گرایش داشتند و ساختمان های ایرانی ها به سبکی دیگر. انسان ها سبک های معماری را متناسب با امکان خود و محیطشان پدید می آوردند.

با مهاجرت های گسترده به تهران، ساخت و سازهایی در سطح شهر صورت گرفت. این ساختمان ها هر کدام نمایی به خود گرفتند. آن سال ها هرکسی دوست داشت نمای خودش را داشته باشد و متأسفانه سازمانی برای کنترل نماها وجود نداشت. یک راه حل مناسب برای زیبا تر کردن نماهای نه چندان جالب سطح شهر استفاده از پوشش گیاهی است. خوشبختانه در حال حاضر کمیته نما ضوابطی برای طراحی نما در نظر گرفته است و با نظارت مستمر سعی در انسجام بخشی به منظر شهری تهران دارد. در آخر باید بگویم یک «نمای خوب» نمایی است که متناسب با شرایط زمانی، مکانی و موضوعی که در شهر با آن مواجه هستیم، طراحی شود. در اصطلاح عامیانه نماها در تهران باید طهرونی باشند یا بومی باشد.

  • موضوع «نمای خوب ساختمان ایرانی» یک موضوع کاربردی و متناسب با نیاز شهرهای ما است. کمیته نما از یک عضو هیئت علمی معمار، یک عضو هیئت علمی شهرساز، نماینده شهرداری و نماینده شورای شهر تشکیل می شود. مدارک مورد بررسی سه نمای سمت راست، سمت چپ و روبه‌رو است.

از نظر منظر شهری «نمای خوب ساختمان ایرانی» نمایی است که متناسب با هم جواری های خودش طراحی شده باشد. مبحث معماری زمینه گرا (Contextual Architecture)در طراحی نما بسیار مهم است. نما باید با بستر خود هم خوانی داشته باشد. ساختمانی که در یک بافت تاریخی طراحی می شود باید علاوه بر هم خوانی با بستر، به بناها با ارزش تاریخی نیز احترام بگذارد. یکی دیگر از معیارهای نمای ساختمان ایرانی خوب « دعوت به آرامش» است. نما باید طوری طراحی شود که از اغتشاشات بصری به دور باشد. تنوع متریال های مصرفی حداکثر سه نوع باشد. آجر و سنگ دو مصالح بومی و مناسب استفاده در نماهای ساختمان ایران است.

در راستای رسیدن به یک «نمای خوب ساختمان ایرانی» بهتر است به اصول معماری ساختمان ایرانی رجوع کنیم. یکی از اصول معماری ساختمان ایرانی «پرهیز از بیهودگی» است. در همین راستا یکی از اصلی ترین کارهای ما در کمیته نما مبارزه با نماهای کلاسیک و نئوکلاسیک است. این نوع نما ها هیچ نوع ریشه تاریخی و فرهنگی در ایران ندارند. در طراحی نما پایبندی به اصل پرهیز از بیهودگی یکی از مهم ترین معیارهای «نمای خوب» است. با رعایت این نکات می توانیم به انسجام و هماهنگی در نماهای یک خیابان برسیم.

  • تفکیک نما از کالبد کلی بنا، صحیح نیست و همه اجزای ساختمان یک کلیت واحد هستند بنابراین به سادگی نمی توان پلان و نما و حجم کلی ساختمان را جداگانه و مستقل ارزیابی کرد. نما به عنوان بخشی که محل عرضه معماری به مخاطب عام است می بایست معیارهایی را در راستای احترام به «حق عمومی» رعایت کند.

اولین معیار یک نمای خوب ساختمان ایرانی، «خوانایی» است. بدین معنی که مخاطب در مواجهه با یک بنا بتواند کاربری بنا را تشخیص دهد. به عنوان مثال یک ساختمان اداری می بایست نمایی متفاوت از یک ساختمان مسکونی داشته باشد.  همچنین نمای ساختمان باید بازتابی از معماری و فضاهای داخلی باشد. به عنوان نمونه در طراحی نما، فضاهای مشاع و ارتباطات عمودی خود را از فضاهای خصوصی متمایز کند. به منظور هماهنگی با بافت مجاور، ضروری است که صفحه بدنه ساختمان و اجزای نما در راستای نماهای مجاور باشد که امتداد بصری یکپارچه ای را ایجاد نماید.

از سوی دیگر، به صورت متعارف برای یک نما، سه بخش در نظر گرفته می شود: تراز همکف که بیشترین مواجهه با مخاطب را دارد و می بایست تناسبات انسانی را رعایت کند. بخش دوم که تراز های بالای همکف است و کالبد اصلی ساختمان را شامل می شود؛ رعایت ریتم و تناسبات بازشوها در این بخش نقش کلیدی دارد و بخش سوم رخبام است که متاثر از اقلیم و الگوهای معماری بومی است.

معتقدم که رعایت این اصول ساختاری برای ایجاد هماهنگی کفایت می کند و در سایر جنبه ها مانند فرم ها، انتخاب مصالح، رنگ، سبک معماری و … می بایست به «حقوق خصوصی» احترام گذاشت و امکان آزادی عمل را برای طراح فراهم کرد. از این رهگذر، هر بنا شخصیت مستقل و هویت‌مندی دارد اما به لحاظ کلیت و ساختار دارای هارمونی با بافت است و «حق عمومی» رعایت شده است.